وقتی احساساتی می شویم و مثلا می ترسیم، در عمق ذهن ما تصویری از ما شکل می گیرد درحالی که هراسان به این طرف و آن طرف نگاه می کنیم، و ممکن است در عمل و واقعیت هم همان تصویر ذهنی را به مرحله اجرا درآوریم. این تصویر ذهنی ممکن است برای ما مشهود نباشد اما در حقیقت هر کسی برای خودش تصویر ذهنی دارد که بر مبنای آن عمل می کند.
در صورتی که اسیر در ذهن ناخودآگاه خود شویم، و خود را به جریان آشفتگی ها، تجربیات گذشته و هرج و مرج بسپاریم، به صورت ناخودآگاه تصویری از خود می سازیم که برمبنای آن عمل خواهیم کرد، تصویری که همیشه باب میل ما نیست و ما را از خواسته هایمان دور میسازد. در بدست گرفتن تقدیر آینده مان، ناگزیریم تصویری از خود و خواسته هایمان شکل دهیم تا هرچه سریعتر تغییر کرده و کسی شویم که دوست داشتیم باشیم.
تصویر ذهنی را در 3 سطح می توانیم طرح ریزی کرده و تصور کنیم تا انگیزه لازم برای تغییر و عمل در ما شکل بگیرد، و ذهنمان تبدیل به قطب نمای رسیدن به خواسته ها شود:
بینایی: رنگ تصویر، روشنایی یا تاریکی تصویر، اندازه تصویر، کادر، دوری و نزدیکی و ( سایر جزئیاتی که برایمان ایجاد انگیزه می کند)
شنوایی: زیر و بم صدا، تندی و کندی صدا، صدای بیرونی یا درونی، لحن و طنین صدا،محل صدا و
لمسی: سردی و گرمی، بافت، حرکت، ارتعاش، وزن، غلظت، مدت و .
هر فکر یا احساس ما، می تواند منجر به تصویر ذهنی خاصی شود، همچنین عقاید ما دارای تصویر های ذهنی هستند، اگر همیشه فکر کرده ایم که شکست خورده و بازنده ی زندگی هستیم، ممکن است به خاطر صدایی درونی ما باشد که این جمله را تکرار می کند یا احساس سنگینی باشد که درون بدن خود حس کرده و تصویر ذهنی از خودمان می سازیم و باعث ناراحتی خود می شویم با تسلط براین اجزا می توانیم مثلا عقاید محدود کننده مان را با صدای ضعیف تر و مختوش تصور کرده، احساس سنگینی را به سبکی تبدیل کنیم و تصویر ذهنی مان را تغییر داده و از خود فردی موفق در نظر آوریم در این صورت، به سرعت احساس ما تغییر کرده و روحیه مان متفاوت از گذشته خواهد بود.
همچنین می توان از این روش برای تصور دقیق خواسته هایمان استفاده کرد، و با تغییر جزئیات مختلف، احساسات مختلفی را تجربه کنیم تا ذهن و بدن مان شرطی شود.
درباره این سایت