دروغ گاهی اوقات یک جمله یا حرف نیست. دروغ ممکن است فعالیتی باشد که ما خودمان را مشغولش می کنیم تا برای مدتی از درد و رنج زندگی فرار کنیم. اما این فرار چیزی از حقیقت درد کشیدن ما تغییر نمی دهد، اگر آن فعالیت را حذف کنیم دوباره با حقیقت وجودی مان رو به رو می شویم ما از هر چه هم فرار کنیم از "خود" راه گریزی نخواهیم داشت.
راه حل فقط یک چیز است، جستجو کردن درون مان، برای یافتن خودمان. اگر خود حقیقی مان را پیدا نکنیم، در سرگشتگی و حیرت با پایان زندگی رو به رو خواهیم شد، مسخره و بازیچه دیگران خواهیم بود و عمری رقت بار را سپری خواهیم کرد.
اسمش را بگذار، یوگا، مدیتیشن یا اسمش را بگذار خلوت گزینی و انزوا، تو باید با ریشه های وجودی ات رو به رو شوی، به آن آگاه شوی و تا تارپودش نفوذ کنی.
ما خودمان را به روش های مختلفی فریب میدهیم، در افتضاح و لجن قرار داریم، اما با تعریف و تمجید یک نفر از خود بیخود می شویم و بازی میخوریم، یا شاید با توهین هایشان آزار ببینیم، درحالی که هیچ انسانی توانایی این را ندارد که حقیقت وجودی مان را بیان کند.
حتی گاهی اوقات خودمان هم دوست داریم به دروغ های ذهن مان پر و بال بدهیم:
یک مشکلی را در زندگی حل می کنی و خودت را حلال مشکلات میدانی لحظه ای بعد اشتباهی جبران ناپذیر می کنی و از درون و بیرون می شکنی، چون تو به دروغی امیدوار بودی که حقیقت نداشت.
درباره این سایت