خود واقعی ات باش
این جمله را شاید بار ها شنیده باشید، شاید اصلا خودتان برای مورد خطاب قرار دادن خودتان استفاده کنید و دائما توی ذهن تان تکرار شود. اینکه من باید خودم را پیدا کنم و خودم باشم و
اصلا چه روشی وجود دارد تا ما خود واقعی مان را بشناسیم؟ تست شخصیت شناسی بزنیم ؟ نقاط ضعف و قوت مان را روی کاغذ بنویسیم؟ و به نظر من هیچکدام روش مناسبی نیست. برای پیدا کردن خود واقعی تان باید به شدت با خودتان رک و صریح باشید، و حقیقت را همانطور که هست ببینید.
شاید دائما احساس اضطراب می کنید، دائما افسرده هستید یا فردی بداخلاق به نظر می رسید، تمام این احساسات و عواطف یا افکاری که دارید نشان دهنده ی خود واقعی تان نیستند. شما نه مضطرب هستید و نه افسرده فقط در مقاطعی دچار احساس اضطراب و افسردگی می شوید، همانطور که دچار احساس خوشحالی و انرژی می شوید. پس احساسات گذرا هستند و هویت شما را تشکیل نمی دهند.
از بچگی روی شما برچسب کودن بودن زده اند، یا گفته اند که خیلی باهوش هستید، یا شما را آدمی مهربان داسنته اند، این ها نیز افکار شما هستند، همان صدای ذهنی که دائما شما و زندگی تان و دیگران را مورد قضاوت قرار می دهد. این افکار سطل زباله ی گذشته هستند. اطلاعاتی که از زندگی کسب کرده اید و هیچ توضیحی در مورد هویت تان نمی دهند.
دانستیم که ما نه افکارمان هستیم و نه احساسات مان، چون هردو گذرا و مقطعی هستند درصورتی که هسته هویتی شما ثابت و پایدار است. اگر افکار و احساسات را کنار بگذاریم در واقع گذشته، خانواده و جامعه را کنار گذاشته ایم. حالا باید خودمان را عمیق تر بکاویم.
چه چیزی را واقعا در زندگی می خواهید؟ مطمئن باشید هرچه را بخواهید به آن دست می یابید و دلیل نرسیدن های شما به خواسته ها و امیال تان همین نخواستن هاست، شما واقعا چیزی را نمی خواهید چون اگر می خواستید می توانستید به آن دست یابید. فرض کنیم شما اتوموبیل گران قیمت می خواهید، اگر حقیقتا این خواسته اصلی تان باشد، هر روز تا سرحد مرگ کار می کنید، و به دنبال پول می روید به جای اینکه توی خانه و زیرپتو بنشینید و صفحه اینترنت را زیر و رو کنید.
اگر برای روابط عاشقانه تشنه بودید حتما برای رسیدن به آن دست به عمل می زدید، همانطور که وقتی تشنه ی آب هستید و نیاز شدیدی برای آشامیدن دارید تمام کار ها را معلق می کنید و راهی برای رسیدن به آب پیدا می کنید. خواستن یعنی اینکه در همین لحظه تشنه ی یک چیز باشید، یک تشنگی حقیقی و عمیق. نه از آن دست ناله کردن ها و بد و بیراه گفتن به زمین و زمان.
صدای ذهن تان دائما ناله می کند که رسیدن به فلان خواسته سخت است و مثلا من به خاطر فلان و فلان دلایل توانایی رسیدن به آن را ندارم. این ها توجیهاتی پوچ و بی اساس است برای اینکه خودتان را راضی کنید که نباید کاری انجام بدهید. چون شما عمیقا می ترسید و یا جرئت ریسک ندارید.
در صورتی که اگر یک خواسته برایتان حیاتی و مهم باشد، تا سرحد مرگ برایش تلاش خواهید کرد و یا به آن خواسته خواهید رسید و یا در راه رسیدن به آن تلف خواهید شد که در هر دو حالت پیروزی بزرگی است. چون وجدان تان آسوده است.
خواسته ای اصلی تان هرچه باشد هویت تان را شکل خواهد داد، اگر خواسته ی شما رسیدن به پول باشد، احتمالا هویتی مدیرگونه پیدا خواهید کرد که افراد و موضوعات را برای سود و قدرت بیشتر مدیریت می کند. و بسیاری مثال های دیگر.
پس دانستید که خواسته های حقیقی ما یکی از راه هاییست که هویت مان را مشخص می کند. اگر از خواسته اصلی تان مطمئن نباشید، احتمالا اعتماد به نفس زیادی هم نخواهید داشت و در نهایت سرگردان و سرگشته و در گمراهی محض تلف خواهید شد.
خواسته اصلی تان = ناله ها و بهانه هایتان نیست.
خواسته اصلی تان = ممکن است همین امروز محقق شده باشد به همین خاطر برای خواسته های خیالی تان دست به عمل نمی زنید و دائما ناله می کنید.
خواسته اصلی تان= در همین لحظه و در همین ثانیه قابل شناسایی است، به شرطی که احساسات و افکارتان را کنار بگذارید و درون تان را صریح و دقیق بکاوید.
خواسته اصلی تان= با جستجو کردن، بیشتر گم می شود، گاهی اوقات عادت داریم فقط و فقط فکر کنیم درحالی که خواسته های اصلی ما در حین عمل برایمان ظاهر می شود، نیاز به تجربه کردن دارید تا بفهمید چه چیزی حقیقتا احساس خوبی به شما می دهد.
خواسته اصلی تان= با تصور کردن دقیق 10، 20، و 30 سال آینده با شفافیت بیشتری نمایان می شود، اینکه برای چند دقیقه هم که شده خودتان را در اواخر عمر تصور کنید و ببینید که دوست داشتید همین الان چه کاری را انجام می دادید.
خواسته اصلی تان= با تمرکز روی دانستن ها نمایان می شود، به جای تمرکز روی کمبود ها و ندانم ها، به خودتان تکیه کنید، باید اعتماد به نفس 100 در صدی داشته باشید، بدانید که اطلاعات تان برای تصمیم گیری کافیست، و حقیقتا به خودتان اعتماد دارید که تصمیم بگیرید و پایش بایستید. تصمیمات این چنین شوخی نیست و بیشتر شبیه به کوچه ای بن بست و بدون بازگشت است، تغییر دوباره آن موجب فروپاشی زندگی و داشته های فعلی تان خواهد شد.
خواسته اصلی تان= ممکن است بهای گزافی به همراه داشته باشد، از دست رفتن شغل فعلی، روابط فعلی و و در انتظار شغل تازه و روابط تازه و بودن نیازمند قاطعیت و اطمینان از تصمیم است.
درباره این سایت