وقتی به راه مشخص یا عقیده ای ایمان می آوریم، تمام آدم ها، و حوادث بیرون از ما از قدرت ساقط می شوند. دیگر نظرات دیگران برایمان مهم نیست، دیگر مهم نیست ما را دیوانه یا احمق بنامند دیگر مهم نیست اعتماد به نفس یا احساسات مان را جریحه دار کنند ما به هیچ عنوان آسیب نمی بینیم.
1- هر کسی که در زندگی اش به موفقیتی رسیده است و راه مشخصی را ادامه می دهد، درونش به چیزی ایمان دارد که با نظرات دیگران خدشه دار نمی شود. ایمان داشتن به چیزی در درونت، قدرت فوق العاده ای به تو می دهد، قدرتی از جنس آرامش، جذابیت، اعتماد به نفس، و احساس "درست" بودن. در نتیجه با هر باد مخالفی به خود نمی لرزی، و راهت را آنقدر ادامه میدهی تا به نتایج دلخواهت برسی.
2- وقتی که به عقیده ای یا تصمیمی درونت ایمان می آوری، در عرض چند ثانیه تغییر می کنی، رفتارت به سرعت تغییر می کند، قدرت کلامت در دل ها نفوذ می کند،کسی نادیده ات نمی گیرد و اگر نادیده هم گرفته شوی برایت اهمیت ندارد، چون تو اعتقاد داری که "حق" هستی. این اعتقاد راسخ (یعنی اعتماد به نفس) را با تعصبات کور مقایسه نکن.
3- سر راست ترین راه برای رسیدن به خواسته هایت، تصمیم گرفتن و ایمان داشتن به تصمیم ات است. اینکه باید ایمان داشته باشی دیر یا زود به خواسته هایت می رسی، اینکه باید ایمان داشته باشی جهان بیرون انعکاس درونت است و تو همین حالا در درونت به خواسته هایت رسیده ای، اینکه متعهد باقی بمانی به تصمیماتت، سیل عظیمی به راه می اندازد که تمام موانع راه را در خود حل می کند.
4- آرزو کردن با ایمان داشتن کاملا متفاوت است. کسی که ایمان دارد همین حالا به خواسته اش دست یافته است با کسی که از روی کمبود و ضعف خواسته اش را تکرار می کند دو فرد کاملا متفاوت هستند. اولی دست به عمل می زند و سرجایش نمی نشیند فرد دوم بازنده ای است که ذلت نرسیدن به خواسته ها را پذیرفته است و فقط ناله می کند( آرزو می کند که ای کاش فلان زندگی ایده الم را داشته ام در صورتی که خودش هم اعتقاد دارد که هرگز نخواهد داشت)
فرایند ایمان آوردن فرآیندی کاملا درونیست، برای بعضی ها یک کلمه، برای برخی دیگر، دلیل و مدرک، برخی دیگر حادثه ای بیرون از آن ها باعث ایجاد تغییر می شود اما هدف این است که شما بی نیاز از عامل بیرونی، سعی کنید به راه یا عقیده ای خاص ایمان بیاورید.
1- سوال بپرسید و در جواب تامل کنید
سوال بپرسید، خودتان در مقام مسئولی در نظر آورید که باید به سوالات جواب قانع کننده بدهد در صورتی که نتوانید خودتان را برای رسیدن به خواسته ای قانع کنید چطور میخواهید دیگران را قانع کنید تا خواسته هایتان را برایتان فراهم کنند؟، از خودتان بپرسید چرا باید به فلان خواسته ام دست یابم؟ درابتدا جواب ها سطحی خواهند بود و یا اصلا هیچ جوابی نخواهید یافت اما اگر این فرآیند را دائما و با عمق بیشتر ادامه بدهید، احساسات و افکاری الهام بخش پیدا خواهید کرد، وظیفه ی شما در این مرحله پرسیدن سوالات دقیق و درست، وتامل در افکار و احساسات تان بدون قضاوت کردن است، بگذارید افکار و احساسات خود به خود به سطح بیایند و مثل حباب بترکند، و به هیچ عنوان به یک فکر یا احساس خاص نچسبید یا خودتان را تحت فشار نگذارید،جواب خودش خواهد آمد.
2- تردید را کنار بگذارید و احساس اطمینان داشته باشید
در چنین شرایطی، تسلیم تردید ها نشوید، و کاملا جدی و قاطع درونتان کنکاش کنید، یعنی هر وقت گرفتار احساس یاس، ترس یا تردید شدید به آن آگاه شده و رهایش کرده و دوباره به زمان حال برگردید ممکن است در یک ساعت هزاربار توجه تان منحرف شود و دوباره به زمان حال برگردید که هیچ اشکالی هم ندارد و باعث تقویت تمرکزتان می شود درواقع چنین کاری شبیه دمبل زدن در بدنسازی است، مغزتان به صورت فیزیکی نیز تغییر می کند.
3- کنجکاو باشید و یاد بگیرید
وقتی احساسات و افکار درونی تان را بررسی می کنید، کنجکاو باشید، کنجکاو بودن با قضاوت کردن و نتیجه گیری های بسته متفاوت است، وقتی کنجکاو هستید خودتان را از زاویه سوم شخص بررسی می کنید، یعنی انگار که دوربینی توی ذهن و بدن تان نصب کرده باشند تا احساسات و افکار را صرفا مشاهده کنید شما تبدیل به دوربین ثبت حقیقت می شوید و نه "منی" که احساسات را قضاوت می کند یا از بعضی افکار و احساسات فراری است.
4- به خودتان مسلط شوید
فرایند تمرین را از 10 دقیقه در روز شروع کرده و تا یک تا دو ساعت یا حتی بیشتر ادامه دهید، تمرین و تکرار، شخصیت تان را خواهد ساخت و به شما شکل متفاوتی خواهد داد. در حین تمرین منتظر نتیجه خاصی نشوید یا دائما ناله نکنید که پس کی تغییر می کنم؟ یا من دارم وقتم را تلف می کنم و . تمام این افکار از منفی بافی های ذهن ناشی می شود و روند شکل دادن به شخصیت و رسیدن به خواسته ها را با مانع مواجه می کند.
***
درباره این سایت