دیشب به این فکر می کردم که چه تعداد از اطرافیانم از راهنمایی برخوردار نبودند و از جمله خود من. و چقدر زمان و فرصت از دست رفته و چقدر سختی های بی مورد کشیده شده است. وقتی از راهنمایی های لازم برخوردار نیستی، در تاریکی قدم برمیداری و سرگردان و حیرت زده خودت را در باتلاق می یابی، و هرچه تلاش بیشتری می کنی بیشتر در باتلاق فرو میروی.
بعضی ها از نعمت برادر و خواهر بزرگتر برخوردارند، و شرایط به گونه ای پیش می آید که از دقیق ترین راهنمایی ها در طلایی ترین زمان ها برخوردار می شوند، فرض کنید یک نفر برای کنکور انتخاب رشته می کند، مطمئنا در سن 18 سالگی چیزی از رشته ها و دانشگاه های مرتبط با آن نمی داند، اما اگر برادر بزرگتری داشته باشد که ده سال از او بزرگتر باشد، مطمئنا موفقیت چشمگیری در انتخاب رشته و تعیین زندگی آینده اش خواهد داشت.
اما بعضی ها فاقد چنین راهنمایی ها و تجاربی هستند و در تاریکی محض، در گمراهی محض زندگی و عمرشان تلف میشود. برای مثال خود من، دائما به دنبال روشی برای ارامش یافتن و . بودم ولی هیچ روش و آموزشی برایش پیدا نمی کردم. تا اینکه توانستم از آموزش های دقیق و ثانیه به ثانیه ی مدیتیشن توسط مربیان حرفه ای برخوردار شوم، و در این لحظه بود که تفاوت را احساس کردم.
کتاب ها اطلاعات ارزشمندی در مورد هر موضوعی دارند، اما به شرطی که دقیقا به آن ها عمل شود. هر چند که من از کتاب ها هم دل خوشی ندارم، چون عمل کردن به تمرینات مختلف و . صرفا با وجود یک مربی کارآزموده امکان پذیر است، به برنامه و سازمندهی نیاز است و نظارتی که خودت و دیگران رویت اعمال می کنند، علاوه بر این در بعضی از تمرینات و . نیاز داری تا ثانیه به ثانیه راهنمایی شوی.
در صورتی که از راهنمایی های لازم برخوردار نباشیم، مسئله پیچیده می شود، و چاره ای نداریم جز اینکه اندکی توقف کنیم. سوالاتی از ذهن خود بپرسیم، و به دنبال جرقه های از آگاهی باشیم. اما ممکن است حتی از این مورد هم آگاه نباشیم که با سوال پرسیدن می توان به جواب رسید یا با توجه کردن به درون می توان از دغدغه های بیرونی خلاص شد.
در چنین شرایطی، ای کاش این مسئله ی بدیهی به ذهن برسد که اطمینان به خود، اصل و پایه ی همه چیز است. اگر به خودت اطمینان داشته باشی، حرف ها، و ایده های ذهنی ات هم قابل اطمینان خواهد بود و خواهی توانست از این طریق راهنمایی شوی (و به خواسته هایت برسی)، ولی اگر به خودت اطمینان نداشته باشی، حرف هایت هم غیرقابل اطمینان خواهد بود.
تا به حال شده است که فکری بکنی، و بعد ها متوجه شوی که همین فکر را طرف مقابل هم داشته است؟ یا شده است که افکارت را یک یک نفر دیگر بیان کند؟ برخی ها معتقدند که ما انسان ها می توانیم با کمی توجه و تامل به هوش جمعی کل انسان ها متصل شویم و از این طریق اطلاعات ارزشمندی دریافت کنیم.
هرچند که من به شخصه تجربه اش نکرده ام، و هرچیزی را که تجربه نکنم بیشتر شبیه به توهم و رویاست برای من. اما افراد مختلف، در زمان های مختلف این مورد را تجربه کرده اند و حتی در یک مورد ازمایشی که روی میمون ها انجام گرفته این مسئله مشاهده شده است که وقتی مهارتی را به گروهی از میمون ها یاد می دهیم، دسته ای دیگر در نقطه ی دیگر کره ی زمین که هیچ ارتباطی با این دسته نداشتند هم یاد گرفتند.
در نهایت بهترین راه برای راهنمایی شدن درخواست کردن است، درخواست کردن از آدم های دنیای واقعی یا درخواست کردن از درون خودت. به عبارت دیگر برای مدتی کوتاه بنشین و درون خودت را بکاو، خودت را جستجو کن، و برای مدتی هم که شده تامل کن. گاهی اوقات حتی راهنمایی شدن از بیرون هم برای مدتی کارساز است و بقیه راه بستگی به خودت دارد.
درباره این سایت