امروز از این حجم از حماقت و ناآگاهی که دارم تعجب کردم، و البته ترسیدم وقتی آدم هایی را دیدم که تقریبا همه چیز می دانند. و حالا به لطف افراد آگاهی که ویدیو های آموزشی میگذارند و کتاب بزرگانی که به روشنی به این موضوع پرداخته اند، دلیل خطایم را دانستم و با شما به اشتراک میگذارم.
.
فکر کردن زیاد، نشان دهنده ی عاقل بودن نیست. بلکه نشانه ی وسواس و درخودماندگیست. اولین خطای ما در زندگی همین است که عقل را با افکار وسواسی مان اشتباه میگیریم. افکار وسواسی، نشات گرفته از احساسات وسواسی هستند. احساس ترس، خشم، و سایر احساسات منفی. در چنین صورتی تو گرفتار ذهنی هستی که ناشی از نوعی بیماری و ضعف روانیست. ذهنی که دیگر سالم نیست، و راهنمایی های سالمی هم نمی کند.
خب از کجا بدانیم که افکارمان وسواسی و بیمارگونه است ؟ اگر مضطرب باشی یا گرفتار احساسات منفی، صدای ذهنی ات، صدای منطق و عقلانیت نیست و تو را به اشتباه خواهد انداخت. اما صدای عقلانیت و فهم و شعور تو، در عین آرامش، و خوشحالی ظاهر می شود. پس یکی از راه های تشخیص فهم درست، آرامش قدرتمندیست که همراهش می آید.
یکی از اشتباهاتی که ممکن است گرفتارش شوی این است که فکر کنی تمام احساسات منفی هستند، در صورتی که آدم های احساسی بسیاری در زندگی وجود دارند، که هم زیرک هستند هم تصمیمات و رفتارشان خارج از منطق نیست. منظور از منطق داشتن را گرفتار نشدن در احساسات وسواسی، تکراری و منفی در نظر بگیر.
و همیشه سعی کن احساسات مثبت از قبیل شکرگزاری، عشق، و خوشحالی و . را رشد دهی. اما در صورتی که با احساس تردید، دودلی، ترس، افسردگی، اضطراب، خشم و . مواجه شدی بدان که دیگر عقل بر تو حکمرانی نمی کند.
درباره این سایت