کلیپی از یک آزمایش علمی می دیدم که یک نفر، داوطلب شده بود تا ماده روانگردان را روی ذهنش تست کنند، و او قرار بود بعدا در مورد اثراتش حرف بزند. در یک جایی از ویدیو می گفت که : در یک مرحله تمام کنترلم را از دست دادم، و پس از آن دیگر اتفاقات برایم رخ می داد انگار که من هیچ تاثیری نداشتم.
بگذریم از اینکه چنین از دست دادن کنترلی تنها در سطح ذهنی بود و در ظاهر کاملا نرمال رفتار می کرد اما به حقیقتی اشاره کرد که در تمرین مدیتیشن به دنبال آن هستیم.
توضیح دادن چنین مفهومی همانقدر سخت است که بخواهیم به یک فرد نابینا، زیبایی رنگین کمان را توضیح دهیم. چون تا زمانی که تجربه اش نکنید متوجه نمی شوید از چه چیزی حرف میزنم. وقتی در تمرینات مدیتیشن مداومت به خرج می دهید، به مرحله ای می رسید که دیگر تمام زندگی را رها می کنید، و اتفاقات زندگی پشت سرهم برایتان رخ می دهد، بطوری که 24 ساعت شبانه روز در عرض چند دقیقه برایتان رخ می دهد، و سرشار از سرخوشی و لذتی می شوید که تابحال تجربه نکرده بودید.
در واقع در چنین شرایطی، زمان سریعتر می شود، احساس می کنید حوادث زندگی سکانس به سکانس ظاهر شده و ناپدید می شوند، و لذتی باور نکردنی از نفس کشیدن یا نشستن ساده و نگاه کردن ،می برید چرا که حواس پنجگانه تان تیز تر و شفاف تر می شود و زندگی را با وضوح بیشتری می بینید.
رها کردن زندگی منطقی ترین کاریست که می توانید انجام بدهید، چون اولا نه تولد شما دست خودتان بوده و نه مرگ تان و نه حوادثی که بین تولد و مرگ برایتان رخ می دهد، وقتی می خواهید زندگی را کنترل کنید در حالت گریز و فرار قرار می گیرید، سرشار از اضطراب می شوید و سیستم عصبی سمپاتیک تان فعال می شود، در نتیجه بیشتر غصه می خورید، به دنبال رسیدن به چیزی هستید، احساس کمبود می کنید، و از زندگی به همان شکلی که هست لذت نمی برید و انرژی های جسمی و روحی تان را تلف می کنید.
بگذریم از اینکه تلاش کردن هایتان هم در عمل هیچ نتیجه ای ندارد و باعث نمی شود به خواسته هایتان برسید. بلکه تنها کاری که می کنید بدتر کردن وضعیت است، برای فهمیدن بیهوده بودن تلاش کردن، به خواب فکر کنید، وقتی به زور می خواهید خودتان را بخوابانید، و دائما برای بخواب رفتن تلاش می کنید اتفاقا بیدار تر و هوشیارتر می شوید و نمی توانید به خواب بروید ولی وقتی رهایش می کنید به سادگی به خواب می روید، بطوری که حتی خودتان هم متوجه نمی شوید.
مشاهده کردن مفهوم ساده است، شما احساسات و افکارتان را مشاهده کرده، رها می کنید و برای چیزی تلاش نمی کنید و در نتیجه تبدیل می شوید به هوشیاری محضی که زندگی برایش اتفاق می افتد. نوعی آگاهی محض و خالصی که در تمام انسان ها یکسان است و به شما به این اگاهی وصل می شوید و تنها زندگی و حوادثی که پشت سرهم باریتان رخ می دهد را بدون تلاش و کار اضافه ای می بینید.
چنین مشاهده و رها کردنی به معنای این نیست که دیگر هرگز به خواسته هایتان نمی رسید و یا ناخودآگاه زندگی می کنید بلکه بالعکس، روند رسیدن تان به خواسته ها تسهیل می شود، آرامش تان بیشتر می شود و از زندگی در لحظه حال لذت می برید، بدن و ذهن تان با حداکثر کارایی و سلامتی کار می کند و گرفتار منفی بافی و ضعف نمی شوید.
وقتی با هوشیاری تمام انسان ها، یکی می شوید، و وقتی به زندگی اعتماد می کنید و نگران رسیدن به چیزی نیستید، دیگر کمبودی احساس نمی کنید و کمبودی در زندگی نمی آفرینید، چون همانطور که می دانید هر احساس و فکری همساز خودش را به زندگی تان جذب می کند و همساز احساس کامل بودن، رسیدن کامل به تمام خواسته هایتان است.
علاوه بر این در حین تمرینات مختلف مدیتیشن، خواسته هایتان را تصویرسازی می کنید، و در درون تان مطمئن می شوید که به تمام خواسته هایتان رسیده اید و دیر یا زود انعکاسش را در دنیای بیرون خواهید دید و دیگر نگران اتفاق افتادن چیزی نیستید چون مطمئنید که در همین لحظه به تمام خواسته هایتان رسیده اید.
درباره این سایت