ممکن است به جایی برسید که احساس کنید حقیقتا هیچ هدفی در زندگی ندارید راه حل این مسئله چیست؟ اینکه از صبح تا شب بنشینید توی کنج خانه و مدیتیشن کنید؟ هرچند که این روش هم حتی به صورت افراطی برای یک یا چند دوره خوب است و می تواند پتانسیل های درونی تان را شکوفا کرده و در مواقعی که گرفتار اضطراب می شوید و کنترل تان را از دست می دهید به کمک تان بیایید اما راه حل اصلی این است که بروید بیرون و هر کاری که ممکن است را "امتحان" کنید تا بالاخره یک هدف یا علاقه را پیدا کنید.
یک روز مسافرت را امتحان کنید، روز دیگر ورزش، یک روز تعمیرگاه بروید و روز دیگر نقاشی را امتحان کنید. بالاخره به یک جایی خواهید رسید که خواهید فهمید چه چیزی حقیقتا باعث رضایت شماست. با فکر کردن، هیچ جوابی نخواهید یافت.
اما در این مسیر پر پیچ و خم، ترس مانع اصلی شماست. اینکه بترسید از نقطه امن زندگی تان فاصله بگیرید و کارهای جدید را امتحان کنید می تواند حقیقتا شما را فلج کند. اما آیا می دانید راه حل ترس چیست؟ اینکه به طرف کارهایی که از آن می ترسید حمله ور شوید و انجامش دهید، وقتی انجامش دادید ترس هایتان فرو می ریزد.
وقتی می گویی هیچ هدفی ندارم، راه حل این است هرکاری که به ذهنت می رسد را امتحان کنی تا خودت را کشف کنی. کار هایی که از آن ها می ترسی و هرکاری که باعث شود از منطقه اسایش و راحتی ات فاصله بگیری. سفر های طولانی مدت، برقراری ارتباط با کسانی که می ترسی تو را رد کنند، و در معرض خطر قرار گرفتن. البته نه مثل دیوانه ای بی هدف و احمق، بلکه مثل دیوانه ای هدفدار و زیرک.
اجداد ما برای یک روز بیشتر زنده ماندن، شق القمر می کردند، برای اینکه فقط یک روز توسط حیوان درنده ای خورده نشوند، یا در اثر بیماری های مهلک کشته نشوند و به سن بلوغ برسند، اما حالا که زندگی بیش از حد راحت و ساده شده است انرژی های بی پایان ات، تبدیل به نیرویی مخرب می شود که به سمت خودت حمله می برد و باعث خود درگیری و افکار منفی بی پایان ات می شود.
بیایید ترس را کنار بگذاریم و برای یکبار هم که شده برای خواسته هایمان مبارزه کنیم.
درباره این سایت